۱۳۹۴ خرداد ۲۱, پنجشنبه

خدای جدید چگونه خداییست؟

برخی بر این باورند که الله بسیار ظالم است و بسیار در قوانینش به انسانها سخت گرفته و انسانها را دوست ندارد(بنا بر گفته های خودش در قرآن و اعمالی که مسلمین مبتنی بر خواست او انجام میدهند مانند اعدام و سنگسار و قصاص) این عده الله مدینه را کنار گذاشته اند و جای خالی نیاز به یک نبروی برتر که همان خدای قبلی باشد را با خدای جدید و تعاریف جدیدی از خدایشان پر کرده اند-خدای جدید آنها مهربان و عادل و انساندوست و زیبا و عاشق است که طبیعت را با مهر و محبت و هنرمندی افزونی آفریده!


تا به حال راجع به ضعف ها و تناقضات الله مدینه بسیار سخن گفته شده و اما ضعف ها و تناقضات این خدای جدید که در ذهن برخی افراد شکل گرفته!

اول اینکه این عده باورمندند که خدای جدید خدای عاشق و مهربان و عادلی لست که با تمام وجود سعی میکند ما انسانها کارهای خوب انجام دهیم و مارا یاری میکند که از انجام کارهای زشت و بد دوری کنیم!

حال ایراد هایی که به این خدای جدید هم وارد است:

اول اینکه وجود این خدای جدید 3حالت بیشتر ندارد -

حالت اول هست و در جهان ما دخالت دارد و در امور مختلف به ما کمک میکند

حالت دوم هست و در امور این جهان دخالت ندارد

حالت سوم نیست و مسئول تمام کارهایمان خودمان هستیم و تمامی استدلال های گذشته بر این خدای جدید هم وارد است

حالت اول هست و در جهان ما دخالت دارد و در امور مختلف به ما کمک میکند،همین جمله با صفاتی که برای خدای جدید در نظر میگیریم مانند مهربانی و عدالت در تضاد است.چرا که میزان زیادی فقروفحشا و جنگ،خونریزی،تجاوز،دزدی،حق کشی و بی عدالتی در جهان وجود دارد و این خدا کمکی نمیکند که این اتفاقات نیفتد،چراکه نمیشود خدایی عاشق باشد و اینهمه معشوقانش در این دنیا زجر بکشند،عادل باشد و اینهمه بی عدالتی در جهان بر قرار باشد،ما را دوست داشته باشد و از دیدن فقر و تن فروشی و جنایات و تجاوزات این دنیا کوچک ترین خمی بر ابرویش نیاورد و هیچ کاری در حق بشری که به گفته ی طرفدارانش آنها را دوست میدارد و خواستار خوشی و آرامش آنهاست نکند.پس احتمالا این خدای جدید در امور این دنیا دخالتی ندارد!

این عده ی خدا جدید معتقدند که بهشت و جهنم آنگونه که الله مدینه یا ادیان دیگر از آن یاد کرده اند نیست و پاداش و جزای کارهایمان را در همین دنیا خواهیم دید،اگر کار نیک و پسندیده و مفید بکنیم با شادی و سلامتی ، ثروت و آرامش و …در این دنیا ما را پاداش میدهد و اگر کار پلید و اشتباه و گناه بکنیم در این دنیا جزای کار بدمان را با مرگ و علیل شدن ، فقر و یا از دست دادن اعضای خانواده و کسانی که دوستشان داریم میبینیم!”و آخرت هم به دلیل رد کردن الله از نظر آنها دیگر وجود ندارد”

خوب این بهشت و جهنم خیالی که ساخته ی ذهن افراد خدا جدید است با انچه که واقعیت دارد پر از تناقض است!

چرا که ما افراد زیادی را دیدیم و میبینیم که کار نیک و پسندیده و مفید زیادی انجام داده اند و نتیجه ای از آن که شامل سلامت و ثروت و آرامش و شادی باشد در این دنیا ندیده اند و هم چنین افراد زیادی را هم میشناسیم که گناه و کارهای پلید و زشت کرده و میکنند و دچار هیچ یک از عذاب هایی که این عده ی خدا جدید بیان میکنند نشده اند(البته بجز مرگ طبیعی که چون برای هر انسانی فرا میرسد عذاب به حساب نمی آید چرا که انسانهای خوب هم به همین منوال از دنیا میروند!)

با توجه به اینکه از لحاظ منطقی بیان یک مثل نقض برای رد یک فرضیه کافیست،بنابر این تفکر این عده ی خدا جدید در رابطه با اینکه خدایشان پاسخ خیر و شر را در این دنیا میدهد دچار اشکال بزرگی است و از لحاظ منطقی قابل قبول نیست!

گاهی این افراد ادعا میکنند که خدای جدیدشان در امور زشت و پلیدانه این دنیا دخالت ندارد و فقط در امور خوب به انسانها کمک میکند

در این حالت ، خدای جدید را نمیتوان خدای دانا و خردمندی دانست چراکه اگر خدای جدید خردمند بود به جای اینکه تنها به امور خیر بندگان بپردازد و آنها را در بین پلیدیها و شرارت ها رها سازد،فقط کافی بود خصلت های بد انسانها را در نهاد آنها به هنگام ساختنشان نگذارد!

آنوقت بود که میشد آنرا خدای مهربان ودوستدار انسان و عاشق زیبایی ها و آرامش انسان دانست!

اگر چنین خدای جدیدی هست و در برخی امور دخالت دارد و در برخی امور دخالت ندارد نمیتواند خدای عادلی باشد چراکه سلیقه ای به مخلوقاتش کمک میکند،پس نمیتواند عادل مطلق نامیدش!

و در حالی که خدای جدید چنین ضعف های بزرگی دارد دیگر نمیتوان او را دانا و عالم و عادل و عاشق مطلق دانست!و صفاتش نسبی میشوند و هرگاه خدایی دارای صفات نسبی شود میشود خود انسان!چون خود انسانها هم از تمامی صفات و الغابی که وجود دارد به طور نسبی برخوردارند و صفات و الغابشان مطلق نیست و تنها فرق انسان با هر خدایی (چه جدید چه قدیم) در همین برخورداری مطلق یا نسبی از صفت های خوب است!

حالت دوم هست و در امور این جهان دخالت ندارد،عده ای از افراد خدا جدید بر این باورند که خدا هست و بالاتر از عقل و دانش بشر است و دست نیافتنیست و ما هیچ چیز از او نمیدانیم و هرگز هم در امور پوچ و بی ارزش این دنیا دخالت نخواهد کرد!

این حالت از 2نظر دچار اشکال است

اول اینکه اگر هست و در هیچ اموری دخالت ندارد و از عقل و دانش ما بالاتر است و ما هیچ چیز از او نمیدانیم پس چطور به مهربانی و عدل ، بخشندگی زیبایی و عشق او به بندگانش اعتقاد دارید و این صفت ها را برایش در نظر میگیرید؟

و مورد دوم اینکه اگر این خدا هست و در امور دنیایی ما دخالت ندارد پس لزوم باور ما به وجودش چیست؟!

به عبارت دیگر فایده ی باورمند بودن به خدایی که هرگز برای بشریت کاری انجام نمیدهد و تمام اعمال و اتفاق های این دنیا نتیجه ی رفتار و کردار خود ما و قوانین فیزیک طبیعت است چیست؟

و چرا از آن طلب کمک در کارهایمان را میکنیم زمانیکه بر این باوریم که در امور دنیا هیچ دخالتی ندارد؟!

آیا بهتر نیست به جای اینکه زمان و عمر و زندگی خود را صرف صحبت کردن و طلب کمک کردن از خدایی کنیم که نه هرگز در زندگی و اموردنیا دخالتی داشته و نه دخالتی خواهد داشت کنیم، صرف خرد ورزی و آگاهی یافتن از علوم و فنونی که جامعه ی مارا به جامعه ای سالم تبدیل میکنند و تصویب قوانین مفیدی که در جهت حمایت و پیشرفت زندگی بشر هستند نه موجب ترس و وحشت بشر و بازدارنده ی او در دنیای خود بکنیم؟

اگر آدمی که هزاران اشتباه و خلاف میکنند و نتیجه اش را نمی بینند و به راحتی زندگی اش را میکند و از دنیا میرود و یا اگر آدمی که بی هیچ اشتباهی و حتی با انجام کارهای درست هیچ نتیجه ای از کارش نمی بیند و گاهی به او ظلم هم میشود ایراد از قوانین و جامعه ی ماست،جامعه ای که ما آنرا تشکیل میدهیم،قوانینی که ما آنرا تصویب میکنیم نه سلیقه و حکمت موجود واهی به نام خدا!

از ماست که بر ماست!